رَهَــــم سنگلاخی و دور است...
تنم تبدارو رنجوراست...
دلم در سینه محشوراست...
خـدا، یارم چــه مغروراست...
وزین حالم چه مســــرور اسـت...
کلامــــش نــــیش زنـــــــبور اســت...
صدای عشق او ، چون تــار و تنبور است...
شنودش بهرمن، خوش تر، از آن دور اسـت...
و طعم عشق من ، چون شَهد انگوراست...
چرا عشقــــــم ، چنین زور است؟...
چرا چشمان من کور اسـت؟...
دلم پر عشق و پر شور اســت؟...
خــدا این عشـــق چه منفـور است .
خــدا این عشــــق چه منفـــور است ...
شعر : مریم پژومان
|